داستان های مورد علاقه من (غازی که تخم طلا می گذاشت و سایر داستان ها)
16,000 تومان 8,000 تومان
داستان های مورد علاقه من (غازی که تخم طلا می گذاشت و سایر داستان ها) اثر بهزاد قلانی از انتشارات غنچه
تمامی کودکان از خواندن قصههایی جذاب و هیجانانگیز لذت خواهند برد. از طرفی دیگر، برای آن دسته از کودکانی که هنوز به مدرسه نمیروند یا سواد کافی ندارند، قصه خواندن میتواند سبب رشد و تقویت خلاقیت آنان شود.
وزن | 62 گرم |
---|---|
اسم | داستان های مورد علاقه من (غازی که تخم طلا می گذاشت و سایر داستان ها) |
نویسنده | |
ناشر | |
قطع | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات |
ناموجود
همچنین ممکن است دوست داشته باشید…
بند انگشتی
کتاب بند انگشتی اثر گروه نویسندگان دریم لند انتشارات پروانه سفید
کتاب بند انگشتی نوشته هوانگ پی شو یکی از داستانهای مجموعه قصههای رنگارنگ، دربارهی زنی است که پس از سالها ازدواج، هنوز بچهدار نشده است. یک شب فرشتهای به خوابش آمد و به او یک دانه گل داد و گفت: این دانه را در گلدان بکار. هر وقت گل در آمد تو صاحب یک بچه میشوی و...داستان های مورد علاقه من (چوپان دروغگو و سایر داستان ها)
جادوگر شهر اوز
کتاب جادوگر شهر اوز اثر گروه نویسندگان دریم لند انتشارات پروانه سفید
داستان از این قرار است که دختری به نام دوروتی که با عمه و عمو و سگش زندگی می کند، بر اثر گردبادی شدید خانه اش را از دست می دهد .هیچ کس را هم به غیر از سگش نمییابد .او در شهری غریب،دوستانی پیدا و اتفاقات عجیب و شگفت انگیزی را دنبال می کند
داستان های مورد علاقه من (خرگوش صحرایی و لاکپشت و سایر داستان ها)
داستان های مورد علاقه من (خرگوش صحرایی و لاکپشت و سایر داستان ها) اثر بهزاد قلانی از انتشارات غنچه
تمامی کودکان از خواندن قصههایی جذاب و هیجانانگیز لذت خواهند برد. از طرفی دیگر، برای آن دسته از کودکانی که هنوز به مدرسه نمیروند یا سواد کافی ندارند، قصه خواندن میتواند سبب رشد و تقویت خلاقیت آنان شود.داستان های مورد علاقه من (ملخ و مورچه ها و سایر داستان ها)
محصولات مرتبط
جک و لوبیای سحرآمیز
کتاب جک و لوبیای سحرآمیز اثر گروه نویسندگان دریم لند مترجم راحله دهداران انتشارات الینا
در بخشی از کتاب جک و لوبیای سحرآمیز میخوانیم: جک از تنور بالا آمد و یک کیسه طلا را دید. کیسه را برداشت و به سرعت از درخت پایین آمد و به مادرش گفت: آن بالا طلاست. مادرش گفت: مواظب باش که دوباره از لوبیای سحرآمیز بالا نری. اما روز بعد، جک دوباره از درخت بالا رفت بالا، بالا و بالاتر، از ابرها و خورشید و قصر. او نمیترسید و طلای بیشتری میخواست...
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.