بعد از ظهر در بهشت
76,000 تومان 53,200 تومان
کتاب بعد از ظهر در بهشت اثر لوسیا برلین مترجم مرضیه ناصرخانی ناشر آزرمیدخت
برشی از متن کتاب : شاید همهما در یک جهان مینیاتوری گیرافتاده بودیم. چه کلمهی خندهداری برای موزهی لوور! شاید همهی ما بخشی از یک پرفورمانس بودیم که در مقبرهی کسی برگزار شده بود با جواهرات و بردهها، همهی ما مومیایی شده، اما هوشمندانه به بالا و پایین حرکت میکردیم و از کنار آثاری که خالقهایشان سالها پیش مرده بودند رد میشدیم.
وزن | 300 گرم |
---|---|
اسم | |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
قطع | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات |
اکنون موجود نیست؛ اما میتوانید این محصول را پیشخرید کنید
همچنین ممکن است دوست داشته باشید…
بگذار لبخندت را ببینم
محصولات مرتبط
بینایی
هیاهوی بسیار در مورد پیتر
کتاب مادر
کوری
کاترین (کلیسای نورثنگر)
در شاهکار جین آستین قهرمان اصلی این داستان دختری است به نام کاترین مورلند؛ چهارمین فرزند از ده فرزند خانوادهای پرجمعیت که افراد آن به مقدار فراوان از قدرت فکرى، نیروى بازو و مساعدت همدیگر برخوردارند. پدرش فردی سرشناس، نسبتاً متمول و مرد محترمى به شمار میرود و مادرش، زنى سرشار از احساسات درونى، خوشاخلاق و برخوردار از همهی صفات نیکوست. او پیش از آن که کاترین متولد شود سه پسر به دنیا آورده و پس از تولد کاترین همچنان از سلامتى کامل برخوردار بوده و مىزیست تا شش فرزند دیگر نیز به دنیا آورد، شاهد بزرگشدن آنها باشد و از زندگى کردن در کمال سلامت بهره مند شود. اعضای خانواده مورلند، آدمهاى بسیار سادهاى هستند و سادگى کاترین در طول سالهای متمادى جوانى زندگى او به خوبى نمایان است. اما در طی جریاناتی که برای کاترین پیش میآید از او شخصیتی کاملاً متفاوت با آنچه او در ظاهر در زندگى اجتماعی، با شخصیت پدر و مادرش، ویژگى هاى فردى و تمایلات باطنی اش برخوردار است، در وجودش نمایان میسازد؛ داشتن خصوصیات یک زن قهرمان و ...
مسخ
کتاب مسخ اثر فرانتس کافکا مترجم صادق هدایت انتشارات نظاره
داستان در مورد بازاریاب جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که به یک مخلوق نفرتانگیز حشره مانند تبدیل شدهاست. دلیل مسخ سامسا در طول داستان بازگو نمیشود و خود کافکا نیز هیچگاه در مورد آن توضیحی نداد. لحن روشن و دقیق و رسمی نویسنده در این کتاب تضادی حیرتانگیز با موضوع کابوسوار داستان دارد. داستان غمانگیز گرگور سامسا حاکی از بیگانگی با هنجارها است. گویی او خود میخواهد که بین تابعیت محض از اجتماع و مسخ شدن، مسخ شدن را برگزیند. در نتیجه میتوان گفت که مسخ شدن گرگور نوعی فرار از واقعیت حاکم است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.