در حال نمایش 3 نتیجه

15 قصه گزیده از شاهنامه فردوسی

120,000 تومان
کتاب 15 قصه گزیده از شاهنامه فردوسی اثر ابوالقاسم فردوسی برگردان به نثر روان حسین فتاحی انتشارات قدیانی . در زمان پادشاهی «جمشید»، در سرزمین تازیان مردی باایمان به نام «مرداس» حکومت می‌کرد. او پسری سبک‌سر و ظالم به نام «ضحاک» داشت. روزی از روزها، شیطان در چهرة مردی نیک‌خواه، بر ضحاک نمایان شد و ضحاک را وسوسه کرد که با کشتن پدر بر تخت پادشاهی بنشیند. ضحاک فریب خورد و بعد از کشتن پدر به پادشاهی رسید. بار دیگر شیطان در لباس آشپز بر او وارد شد. با بهانه‌ای دو کتف او را بوسید و از کتف او دو مار رویید. حکیمان از علاج او عاجز ماندند. این بار شیطان در لباس حکیمی بر او وارد شد و علاج مارها را خوراندن مغز آدمیزاد به آنها بیان کرد. بدین صورت ظلم و ستم ضحاک بر مردم صدچندان شد و زمینة خشم و طغیان مردم را مهیا کرد. کتاب حاضر حاوی 15 قصة برگزیده از شاهنامة فردوسی با عناوین داستان ضحاک و کاوة آهنگر، پادشاهی فریدون، پادشاهی منوچهر، پادشاهی کیقباد، کیکاووس، هفت‌خوان رستم، رستم و سهراب، سیاوش، سوگ سیاوش، پادشاهی کیخسرو، افسانة اکوان دیو، داستان بیژن و منیژه و پادشاهی گشتاسب است.

قصه های کهن ایرانی (شاهنامه1)

25,000 تومان
کتاب قصه های کهن ایرانی (شاهنامه1) اثر طیبه احمدی جاوید ناشر آستان مهر در روزگاران دیرین پادشاهی به نام ضحاک بر ایران و توران حکمرانی می کرد. ضحاک پادشاه ستمگری بود که هزار سال حکومت کرد. در این دوره ی هزار ساله آیین و رسم فرزانگان تباه شد و بد سیرتی جای آن را گرفت. ارزش هنر نزد همه از بین رفته بود و مردم به جادوگری گرویده بودند. راستگویی تبدیل به بدی و دروغ مبدل به نیکی شده بود.همه جا را بدی فرا گرفته بود و از نیکی تنها نهانی سخن به میان می آمد. دو بانوی پاک سرشت را که از خواهران پادشاه پیشین بودند، به دربار ضحاک آوردند و در آنجا به آنها جادوگری آموختند. آری، روش ضحاک ستمگر اینگونه بود. او کاری جز قتل و غارت و جادوگری نمی دانست. بر روی شانه های ضحاک دو اژدها وجود داشت که خوراک آنها مغز سر انسان بود. به همین دلیل هر روز دو تن از جوانان شهر را سر می بریدند و و مغزشان را غذای آن دو اژدها می کردند.

قصه های کهن ایرانی (شاهنامه2)

25,000 تومان
کتاب قصه های کهن ایرانی (شاهنامه2) اثر طیبه احمدی جاوید ناشر  آستان مهر در روزگاران دیرین پادشاهی به نام ضحاک بر ایران و توران حکمرانی می کرد. ضحاک پادشاه ستمگری بود که هزار سال حکومت کرد. در این دوره ی هزار ساله آیین و رسم فرزانگان تباه شد و بد سیرتی جای آن را گرفت. ارزش هنر نزد همه از بین رفته بود و مردم به جادوگری گرویده بودند. راستگویی تبدیل به بدی و دروغ مبدل به نیکی شده بود.همه جا را بدی فرا گرفته بود و از نیکی تنها نهانی سخن به میان می آمد. دو بانوی پاک سرشت را که از خواهران پادشاه پیشین بودند، به دربار ضحاک آوردند و در آنجا به آنها جادوگری آموختند. آری، روش ضحاک ستمگر اینگونه بود. او کاری جز قتل و غارت و جادوگری نمی دانست. بر روی شانه های ضحاک دو اژدها وجود داشت که خوراک آنها مغز سر انسان بود. به همین دلیل هر روز دو تن از جوانان شهر را سر می بریدند و و مغزشان را غذای آن دو اژدها می کردند.