بیگانه
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو مترجم جلال آل احمد انتشارات حضور .
مضمون و چشمانداز بیگانه اغلب به عنوان نمونه ای از فلسفه پوچ انگار و اگزیستانسیالیسم ذکر میشود. گرچه خود کامو مورد دوم را رد میکند. این اثر برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۵۷ شد. نام شخصیت اصلی این کتاب مورسو است، یک فرانسوی-الجزایری بیتفاوت، شرح داده میشود: «شهروندی فرانسوی که مقیم شمال آفریقاست، یک مرد مدیترانه ای، کسی که به سختی در فرهنگ سنتی مدیترانه ای حضور پیدا میکند». او در مراسم تشییع جنازۀ مادرش شرکت میکند. چند روز بعد، او یک مرد را در الجزیره فرانسوی میکشد، کسی که در ستیز با دوستش دخیل بود. مورسو به اعدام محکوم شد. داستان به دو بخش تقیسم میشود، به ترتیب ارائه: قبل و بعد قتل.بازگشت از شوروی
کتاب بازگشت از شوروی اثر آندره ژید ترجمه جلال آل احمد انتشارات نظاره
بعد از انقلاب اکتبر روسیه خیلی از روشنفکران اروپایی تصویری آرمانشهری از شوروی انقلاب زده داشتند آنان میپنداشتند رویاهای مارکس بزرگ بالاخره به واقعیت تبدیل شد. اما وقتی آندره ژید از شوروی برگشت چیز دیگری نوشت. او سراب را دیده بود و حقیقت حکومت استالین را نشان داد. سفر او به شوروی که بنا به دعوت اتحادیه نویسندگان شوروی، در تابستان سال ۱۹۳۶ اتفاق افتاد و این در زمانی بود که ژید در بالاترین حد شهرت خودش ود و یک رساله تبلیغاتی به قلم او و به نفع کشور شوروی میتوانست بسیار ارزشمند باشد. اما آنچه بیرون آمد، دو کتاب حاوی اعترافات صریح اوست به فریبی که خورده بود. بازگشت از شوروی و تنقیح بازگشت از شوروی. این کتاب حکایت از تأسفی میکند که بیننده یک رویای شیرین در لحظات بیداری خویش دچارش میشود. انتقادها ملایم و دوستانه، لحن کلام ترحمانگیز و استغاثهکننده است. یک کلمه زننده و کوچکترین خشونتی در سراسر کتاب نیست. بازگشت از شوروی با آنکه یک رساله سیاسی است ارزش ادبی فراوانی هم دارد اما تنقیح بازگشت از شوروی بیشتر ارزش استنادی دارد.سفر به ولایت عزرائیل
کتاب سفر به ولایت عزرائیل اثر جلال آل احمد انتشارات نظاره
جلال در بازگشت از یک سفر چهارماهه فرنگ، دو هفتهای مهمان دولت اسرائیل بود.سفر چهارماهه فرنگش از جمعه، 6 مهر 1341 تا شنبه، 13 بهمن همان سال طولکشید. خودش میگوید:در سفر، اینبار برای من هیچ نوع مفری نیست؛ یعنی اینبار به فرار از هیچ چیز و هیچ کس- حتی از خودم- به این سفر آمدهام. این سفر را یکنوع شتل تلقی میکنم. شتل این قمار کلانی که در آن خرابشده مملکت ما هست و ما اجباراً شاهدهش هستیم. اینکه باشی و بینی و شاهد باشی که چهمیکنند و چهمیبرند و چهمیدزدند و فریادت را هم بزنی اما توی چاه- ناچار بهعنوان شتل تلقی میکنی چنین سفری را که میخواهند تو نباشی و حتی همان فریاد توی چاه را نزنی و به همان اندازه قلیل مزاحم نباشی و راحت بگذاری دزدها را و اراذل را...