رمان های ترسناک
ریگ روان (اثری دیگر از نویسنده کتاب جزء از کل)
کتاب ریگ روان اثر استیو تولتز مترجم مهرداد یوسفی انتشارات نیک فرجام
کتاب ریگ روان اثر دیگری از استیو تولتز، نویسنده کتاب جز از کل می باشد.
استیو تولتز گفته است که این کتاب در مورد ترس از زندگی است.
داستان رمان با روایت لیام شروع می شود و در واقع لیام نویسنده کتابیه که داره از بدبختى ها و ناکامى هاى رفیقش آلدو می نویسه.
لیام و آلدو، دو دوست از دوران دبیرستان و شکست خورده در زندگى هستند.
در طول رمان هزارها هزار بار آلدو تلاش میکنه که خودشو بکشه ولى همیشه شکست میخوره و اصلا باعث بوجود اومدن این اعتقاد درش میشه که یه بدبخت جاویدانه هستش.
این رمان با شکلى بسیار طنز به بررسى (( ترس از زندگى)) مى پردازه و با گوشه و کنایه ها و توضیحاتى از نویسندگان بزرگ به بررسى این موضوع مى پردازه.
کتاب ریگ روان در سه بخش نوشته شده است که در اول هر بخش جمله ای آمده است:
1-آه، چه قدر امید، دریا دریا امید – ولی نه برای ما. – فرانتس کافکا
2-این یکی از عادات قدیمی و مسخره انسان است: وقتی راهش را گم می کند تندتر می دود. – رولو می
3-دمی فرو بده با رنج، تا بازگو کنی داستانم را
نبرد من
کتاب نبرد من اثر آدلف هیتلر مترجم فرزانه طهماسبی انتشارات آتیسا
این کتاب، که توسط آدولف هیتلر نوشته شدهاست، و بیانگر اندیشههای سیاسی هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم میباشد. هیتلر در سال ۱۹۲۴ هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود بخش نخست کتاب را با دیکته کردن جملات به منشی خود رودلف هس به وجود آورد. بخش دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد. پس از به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیسم در آلمان و تشکیل «رایش سوم» این متن به کتاب مقدس حکومت نازی تبدیل شد و حزب در هر فرصتی، از جمله در مراسم ازدواج و اخذ مدرک دیپلم، آن را در میان مردم پخش میکرد و پیر و جوان را به خواندن آن فرا میخواند. در سال ۱۹۴۳، بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب در آلمان پخش شد.
زنی میان ما
کتاب زنی میان ما، اثر گریر هندریکس و سارا پکانن، ترجمهِ سعید اختری زاده از انتشارات آتیسا ، یک تریلر روانشناختی است که میخکوبتان میکند، رمانی که از پرفروشهای نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۸ است.
رمان زنی میان ما از آن داستانهای نخ نمای حسادت همسر سابق که جانشینش را تعقیب میکند نیست... بلکه ماجراهایی فراموش نشدنی و هیجان انگیز از ابتدا تا انتهای رمان شما را شوکه خواهد کرد.
اینطور میگویند
کتاب اینطور میگویند اثر تیفانی دی جکسون مترجم منیره ژیان طبسی انتشارات آزرمیدخت
وقتی که درباره مری حرف میزنید، باید تعریف بیمار روانی و چگونگی کاربرد آن را برای وی بدانید. افراد روانی کاملا از احساسات خود جدا میشوند. آنها در رابطه با اعمال خود احساس گناه یا پشیمانی نمیکنند و نگرانی در مورد درست و غلط بودن کارها ندارند. آنها قربانیان را نمیبینند، بلکه آنها را به عنوان وسیلهای برای پایان دادن به چیزی میبینند. این چیزی است که بیماران روانی را بسیار خطرناک میکند
و آنگاه هیچکس نماند
کتاب و آنگاه هیچکس نماند اثر آگاتا کریستی مترجم محمد خیریان انتشارات یوشیتا .
کتاب و آنگاه هیچکس نماند که یکی از متفاوتترین و جذابترین آثار آگاتا کریستی محسوب میشود، دربارهی مرگ اسرارآمیز افرادی است که در یک جزیره دور هم جمع شدهاند. این کتاب که پرفروشترین رمان پلیسی تاریخ است، کارآگاهی برای حل معما ندارد.
بیتردید آگاتا کریستی شناختهشدهترین نویسندهی رمانهای پلیسی است، اما نوشتن کتاب و آنگاه هیچکس نماند به گفتهی خالقش مشکلترین رمان او بوده است. این تلاش او به خوبی نتیجه داده و آن را به پرفروشترین رمان پلیسی تاریخ تبدیل کرده است.
نبرد من
کتاب نبرد من اثر آدلف هیتلر مترجم فریبا امیری انتشارات نیک فرجام .
این کتاب، که توسط آدولف هیتلر نوشته شدهاست، و بیانگر اندیشههای سیاسی هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم میباشد. هیتلر در سال ۱۹۲۴ هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود بخش نخست کتاب را با دیکته کردن جملات به منشی خود رودلف هس به وجود آورد. بخش دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد. پس از به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیسم در آلمان و تشکیل «رایش سوم» این متن به کتاب مقدس حکومت نازی تبدیل شد و حزب در هر فرصتی، از جمله در مراسم ازدواج و اخذ مدرک دیپلم، آن را در میان مردم پخش میکرد و پیر و جوان را به خواندن آن فرا میخواند. در سال ۱۹۴۳، بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب در آلمان پخش شد.
مارها
کتاب مارها اثر سدی جونز مترجم زهرا نظری انتشارات نسیم قلم .
رمان مارها نوشتهي سدي جونز، نويسنده و رمان نويس انگليسي زبان و برنده جايزه ادبي کاست در سال 2008 است.
او هواي گرم را روي پوستش حس ميکرد و با تمام وجود آرزوي کرد ميتوانست بازگردد. دلش ميخواست از دروازه خارج نشده بود و دنبال ماشين نرفته بود. بايد همان وقت برگشته بود. بايد به «بي» هشدار ميداد، نگران بود. آن لحظه بالاخره به پايان رسيد. نگاهي از گوشهي چشمش انداخت و جرم هوا را از پشت خود حس کرد و در فاصلهي بسيار کمي از آن ثانيهي وحشتناک، اندوهي هولناک بر او مستولي شد…