کتابخانه ارواح
کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو ترجمه آرش حجازی
کیمیاگر با سبکی مشابه به داستانهای شرقی روایتگر قصۀ پسر جوانی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را رها و به شمال آفریقا میرود تا در نزدیکی اهرام مصر گنجی مدفون شده را پیدا کند. او در مسیرش، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه میداند و یک کیمیاگر آشنا شده و نیز عاشق فاطمه، دختر صحرا میشود. همهی آنها هدایتگر سانتیاگو در مسیر جست و جویش هستند. پائولو کوئیلو در این اثر از جملات قصار و پرمعنایی استفاده کرده که به سهم خود داستان را بسیار زیبا و دلنشین کرده است.
کتاب عزاداران بیل اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب ضحاک اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب شب نشینی با شکوه اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب دیکته و زاویه اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب خانه روشنی اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب جانشین اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب ترس و لرز اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب آی بی کلاه، آی با کلاه اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب آشغالدونی اثر غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه
کتاب گیله مرد اثر بزرگ علوی انتشارات نگاه
کتاب سالاریها اثر بزرگ علوی انتشارات نگاه
کتاب ورق پاره های زندان اثر بزرگ علوی انتشارات نگاه
کتاب میرزا اثر بزرگ علوی انتشارات نگاه
کتاب چمدان اثر بزرگ علوی انتشارات نگاه
کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی انتشارات نگاه
جاسوس (سرگذشت یک رقصنده)
غرور و تعصب
غرور و تعصب (به معنی تفاخر و پیشداوری) رمان مشهوری اثر جین استین، نویسندهٔ انگلیسی است. این اثر دومین کتاب جین استین است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، درحالی که تنها ۲۱ سال داشت نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد. اکثر منتقدان غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستین میدانند و خود او ، آن را «بچهٔ دلبند من» مینامید. بااینحال، این کتاب، که ابتدا با نام تأثرات اولیه نوشته شده بود، تا مدتها توسط ناشران رد میشد و وقتی پس از ۱۷ سال به چاپ رسید، بهجای نام آستین، نام «یک خانم» بهعنوان نام نویسنده روی جلد به چشم میخورد.
من پیش از تو
پنج قدم فاصله
رمان عاشقانه ماهو
کتاب رمان عاشقانه ماهو اثر گلبهار (آوا) انتشارات چاپکو.
رمان ماهو، عارفانه و عاشقانه است. البته منظورم از عشق، هوا و هوس نیست. عشقی عارفانه در وجود نویسنده، تبدیل به رمانی میشود که تقدیم نگاه مهربانتان می گردد. عشقی که در سه نسل پی در پی، حادثه ها و زیبایی هایی آفرید که در قالب رمان ماهو عرض اندام کرد. دل آسیه هوای مادر و سلمان را کرده بود و چشمانش بارانی میشد. میرهان طاقت اشک او را نداشت و بهش گفت: گریه کنی من میمیرم. میدونم که دلتنگی، حق داری. آسیه گفت: علامه بر دلتنگی نگرانشونم. میرهان گفت: دو سه روز دیگه وسیله پیدا میکنم و میریم زاهدان، هم برای ثبت عقدمون و هم برای مخابرات، میریم و به شماره ای که شیخ عمو داده زنگ میزنیم و جویای حال همه میشیم. بعد میرهان در گوشه اتاق وضو گرفت و بر سجاده عشق الهی دو رکعت نماز خواند و شاکر نعمت های خدا شد. دعا کرد که همیشه در کنار عشقش باشه و لحظه ای از هم جدا نشن و ازشون نسل صالح بماند. شب عشق وصال به صبح زیبا تبدیل شد. چند روزی عروس و داماد در خلوت اتاقی که قصر آرزوهاشون بود، بیتوته کرده و از وجود هم لذت میبردند و برای آینده نقشه ها می کشیدند...